نوروز در زندان زنان
به گزارش وبلاگ لوازم آشپزخانه، زندان زنان، جایی که شاید اهالی دربندش بیشتر از بقیه آدمها قدر نور و آزادی را می دانند و همه در جستجوی گمشده ای به نام زندگی هستند.
به گزارش خبرنگار گروه اجتماعی خبرگزری دانشجو، فرزانه فراهانی- شکوفه های سرخ چادر گلدار نظرم را جلب کرد و ردپای متفاوت زندگی را پشت دیوار های سیمانی جایی به نام زندان زنان دنبال کردم.
زندان زنان، جایی که شاید اهالی دربندش بیشتر از بقیه آدمها قدر نور و آزادی را می دانستند و همه در جستجوی گمشده ای به نام زندگی بودند و پشیمان از اعتماد بیجایی که گرفتارشان ساخته بود.
برای افرادی که یک زندگی عادی و معمولی دارند شاید دین خیلی از چیزها مثل همین نور و روشنایی که هرصبح در خانه خود به آن چشم باز می نمایند موضوع مهمی نباشد و عادی تر از هر وقت دیگری باشد اما برای افراد در بند و گرفتار زندان تماشای طلوع و غروب خورشید در جایی غیر از زندان حال و هوای دیگری دارد.
خورشید تکه های طلایی گرمای خود را در فضایی پهن نموده بود که زندگی جور دیگری برای برخی از زنان و دختران سپری می گردد و با همه امکاناتی که در اختیار زندانیان قرار گرفته است، باز هم یک چهار دیواری تمام عیار و به قول خودشان زندان است.
زنان و دخترانی که خیلی هایشان فریب دوست و رفیق خود را خورده و برخی هم خودشان همان فریبنده حقیقت تلخ این روزهای زندانیان بودند.
عید نوروز یکی از ایامی است که همه ما ایرانی ها دوست داریم در کنار خانواده و عزیزانمان سپری گردد و این به واسطه محبت قلبی است که نسبت به یکدیگر احساس می کنیم.
زنان زندانی به دلیل جرم و جنایتی که مرتکب شده اند فرصت در کنار خانواده بودن در نوروز را ندارند و در کنار دیگر زندانیان این روزها را سپری می نمایند.
عروسکهای زندانی!
وارد آسایشگاه زنان زندانی که می شویم یک سالن به مادران و بچه ها آن ها اختصاص دارد و از عروسکها و اسباب بازیهای رنگارنگی که بر تخت و روی دیوار آویزان شده بود تعیین است که تعداد بچه ها حاضر در این آسایشگاه ویژه کم نیست اگر چه تعداد این بچه ها به 10 نفر هم نمی رسد، اما وجود همین تعداد هم جای نگرانی دارد و احتیاجمند برنامه های دقیق تربیتی و آموزشی است.
بچه ها قد و نیم قد در کنار مادران زندانی خود مشغول بازی بودند و صدای خنده و بازی بچه هاه شان فضا را پر نموده و سنگینی فضای زندان را به کلی تغییر داده و از حرکات بامزه آن ها حال و هوای مادران دربند هم کمی تغییر نموده بود.
اغلب مادران زندانی که با بچه ها خود در این آسایشگاه حضور داشتند را زنان جوانی تشکیل می دادند که به دلایلی چون اعتماد بیجا به دوست، کلاهبرداری اینترنتی،سرقت، نگهداری و فروش موادمخدر و جرائمی از این دست گرفتار زندان شده بودند.
از محبت مادر و فرزندی نمیتوان چشم پوشید و احتیاج کودک به مادر و زندگی کنار او از دیگر مواردی است که با همراهی دلسوزانه مسئولان ندامتگاه شهرری؟ بچه ها از این نعمت برخوردارند و در آغوش مادر روزگار می گذرانند.
عده ای در صف تلفن و در انتظار برقراری تماس با خانواده خود برای تبریک عید نوروز بودند و مسئول آسایشگاه مادر و کودک هم به زن ها می گفت که برای دریافت غذای ناهار خود آماده باشند.
نزدیک ظهر بود و پیچیدن صدای اذان در فضا حال و هوای دیگری به محوطه هواخوری زندان زنان به آن دیوارهای بلند بخشیده بود و برخی از زندانیان مشغول وضو دریافت و خواندن نماز بودند.
مریم یکی از زنان جوان زندانی ک به جرم فروش موادمخدر دز زندان بود، در حالی که خود را برای نماز آماده می کرد گفت: ای کاش خدا فرصت دیگری برای خوب زندگی کردن و جبران گذشته تاریکم به من بدهد.
او می گوید: بخاطر فرزندانم که دو سال است که عید نوروز را در کنارشان نبوده ام خیلی ناراحتم و از گذشته خود پشیمانم و میخواهم که مرا ببخشند که مادر خوبی برایشان نبوده ام.
حسرتی به نام در کنار خانواده بودن!
همه چیز روبه راه بود و جریان زندگی در زندان با زندگی عادی دیگر افراد در بیرون از آنجا تفاوت چندانی نداشت و تنها تفاوت اصلی آن همان چهاردیواری غیر قابل نفوذی بود که به گفته زندانیان تنها خودشان مسبب این گرفتاری بودند.
غذا آمد و ناهار اولین روز عید زنان زندانی چلومرغی بود که عطر و بوی خوش آن فضا را پر نموده بود و به ترتیب میان زندانیان توزیع شد تا در کنار هم بر سفره ای بنشینند و این بخش دردناک ماجرا بود.
چهره ظاهری زنها و موهای رنگ نموده آن ها با لباسهای تر و تمیزی که به تن دارند همراه با مختصر آرایشی که بر چهره شان خودنمایی می نماید نشان می دهد که زنان زندانی هم نو نوار شده و خود را برای عید نوروز آماده نموده اند.
دور بودن از خانواده در طول نوروز، حسرت عظیم بیشتر زندانیان زن است اما برخی از همین افراد به ظاهر نادم را زندانیان سابقه داری تشکیل می دهند که بیش از یکبار پای آن ها به زندان باز شده است و در پرونده خود سوابقی چون سرقتریال فروش مواد مخدر و ... را دارند.
کارآفرینی از بافت فرش تا پرورش گل و گیاه!
با خروج از آسایشگاه مادر و کودک به بخش کارآفرینی و اشتغالزایی در زندان زنان رفتیم و از دار قالی و تار و پود رنگارنگ فرشها گرفته تا زرق و برق بدلیجات دست ساز زنان زندانی جلب نظر میکرد.
جوانترها بیشتر از بخش کارآفرینی استقبال نموده و در کارگاهها حاضر بودند و عده ای دیگر از زنان زندانی هم در کارگاه خیاطی و پرورش گل و گیاه یا در حال آموزش کار و یا مشغول به کار بودند.
کاری که زنان زندانی در کارگاههای مختلف پس از پشت سر گذاشتن دوره های آموزشی رایگان انجام می دهند برای آن ها درآمد دارد و در ازای انجام آن حقوق دریافت می نمایندد.
مینا دیگر زن زندانی است که در کارگاه خیاطی زندان مشغول به کار شده و با چشمهایی خیس از هفت نوروزی یاد می نماید که در زندان سپری نموده و به گفته او با همه وجودش از نعمت نداشتن خانواده ای موجه و دلسوز رنج برده است و همه حواس خود را بر یاددریافت یک حرفه موثر و درآمدزا متمرکز نموده است.
مینا می گوید چیزی به نام دلخوشی برای زنان زندانی وجود ندارد و همه ما دلمان قصد دارد روزی برسد که بتوانیم دور خلاف را خط بکشیم و مثل بقیه مردم زندگی کنیم اما برای اینکار باید اول دور دوست ورفیقهای زندان رفته و سابقه دار را خط بکشیم و این سخت ترین کار یک فرد سابقه دار است.
عید دیدنی در زندان!
سر و صدای گفتگوی زنان زندانی با یکدیگر در سالن آسایشگاه پیچیده است و به قول خودشان دلشان را خوش نموده اند به دید و بازدید و عید دیدنی در زندان که تنها یک دلخوشی واهی و بی فایده است و همه تنها به آزادی از زندان و رهایی واقعی فکر می نمایند.
از زنان زندانی خداحافظی کردم و از آسایشگاه در حالی خارج شدیم که دهها چهره ملتمس برای استجابت دعای آزادی تا ابد جلوی چشمانم ماندگار است و ای کاش پای هیچ مادر و زنی به جایی چون زندان باز نگردد.
منبع: خبرگزاری دانشجو